ریشه ها و ابعاد جنگ جهانی آمریکا علیه ((اسلام))
بسم اللَه الرَّحمن الرَّحیم
با سلام خدمت دوستان عزیز در سایت آقای قدیری ابیانه خلاصه ای از اظهارات ایشان را در تاریخ 6/10/84 در برنامه زنده تلویزیونی کنکاش شبکه جام جم (ویژه مخاطبین فارسی زبان در اروپا و آمریکا) دیدم جالب بود گفتم در وبلاگ قرار دهم دیگر دوستان هم مطالعه کنند
-------------------
موضوع ربودن یک مسلمان مصری در میلان ایتالیا، توسط سازمان سیای آمریکا احساسات مردم ایتالیا را جریحه دار نموده و جنجال به پا کرد و منجر به صدور حکم دستگیری 22 عضو سازمان سیاه توسط قاضی ایتالیایی شد. این حساسیت پیش از اینکه از بابت نقض حقوق بشر باشد به نقض حاکمیت ایتالیا توسط آمریکا برمی گردد.
اینکه ایتالیایی ها مشاهده می کنند که سازمان سیا هر کاری بخواهد، بدون اجازه و اطلاع مقامات ایتالیایی آن را انجام می دهد به شدت برای مردم ایتالیا و بسیاری از احزاب برخورنده بوده است.
جنجال بر سر پرونده های سیا در اروپا و زندان های مخفی آمریکا در کشورهای مختلف و استفاده از آن برای شکنجه مسلمانان با حساسیت افکار عمومی مواجه شده و این امر حتی دولتهای اروپایی را ناچار به واکنش کرده تا همکاری خود با آمریکا در این رابطه را پنهان نمایند.
مطابق با اعلام گزارشگر ویژه سازمان ملل، آمریکا در کشورهای مختلف زندانهای مخی ایجاد کرده و به شکنجه متوسل می گردد و حتی از کشتیها نیز در آبهای بین المللی برای شکنجه استفاده می کند و همه ابزارها، از جمله هواپیما را برای اعمال شکنجه به کار می گیرد. در حقیقت آمریکا استراتژی جهانی سازی را با جهانی سازی زندان به شکنجه آغاز کرده و به نقض وسیع حقوق بشر در جهان می پردازد.
اصولاً از دیرباز شکنجه بخشی از آموزش جاری و رایج در نیروهای نظامی و انتظامی آمریکاست و آمریکا خود بزرگترین صادرکننده ابزار شکنجه در جهان است و مامورین بسیاری از دولتهای دست نشانده را نیز برای شکنجه گری موثر آموزش می دهد و ساواک در زمان رژیم شاه نیز از این حمایتها برای شکنجه برخوردار می شد.
آمریکا و اروپا برای رسیدن به منافع نامشروع خود هر جنایتی را مرتکب می شوند. اما این جنایتها را در غالب الفاظی مثل آزادی، صلح، دموکراسی و مبارزه با تروریسم زینت می بخشند. غربی ها در حالی از اظهارات رئیس جمهور ایران در مورد تردید در ابعاد کوزه های آدم سوزی و اتاقهای گاز برای کشتار یهودیان جنجال به پا می کنند و با تاکید بر وقوع چنین حوادثی توسط رژیم نازی آن را جنایتی بزرگ می نامند، که خود آمریکا با بکارگیری بمب اتم در هیروشیما و ناکازاکی، دو شهر وسیع ژاپن را به کوره آدم سوزی تبدیل نمود و صدها هزار نفر از مردم غیر نظامی و بی گناه را قتل عام کرد و به داشتن ده هزار بمب اتم، یعنی ده هزار کوره آدم سوزی هر یک قادر به تبدیل شهری بزرگ به کوره آدم سوزی و قادر به قتل صدها هزار نفر انسان افتخار می کنند.
حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز به این دلیل در اختیار پنج قدرت به صورت انحصاری گرفت که این کشورها از قدرت تبدیل شهرها به کوره های آدم سوزی ، یعنی بمب اتم برخوردار بودند.
فرانسه و انگلستان و اسرائیل غاصب نیز از بمب اتم برخوردارند و از این قدرت خود برای ترساندن سایرین استفاده می کنند.
کشورهای غربی همچنین با تحویل گسترده سلاح های شیمیایی ، عصبی و میکروبی به صدام حسین برای استفاده از آن علیه ایران، این امکان را به صدام دادند که بدون نیاز به اتاقهای سرپوشیده( مانند آنچه در مورد هولوکاست ادعا می شود)، بتوانند مردم را با این گازهای کشنده قتل عام نمایند. اتفاقی که در شهرهای ایران و نیز در حلبچه عراق رخ داد.
آمریکا خود را در وضعیت بحرانی می بیند و شاهد روند افول موقعیت ابرقدرتی خود است و احساس می کند محوریت غرب از آمریکا در حال انتقال به اروپاست و از سوی دیگر نظریه پردازان و استراتژیستهای غربی ظهور تمدن بزرگ اسلامی در آینده با محوریت جمهوری اسلامی ایران را پیش بینی کرده اند.
با توجه به اینکه نیمی از نقاط استراتژیک جهان به جهان اسلام تعلق دارد، در صورت شکل گیری تمدن بزرگ اسلامی و اتحاد جهان اسلام، یک ابرقدرت اسلامی شکل می گیرد که سایر ابرقدرتها در مقابل آن رنگی نخواهند داشت.
اروپا و آمریکا در مقابله جهان اسلام منافع مشترک دارند، لیکن در رقابت برای برخورداری از محوریت در غرب و جهان در تقابل هستند.
آمریکاییها برای اینکه بتوانند جهان اسلام را به زانو درآورند و نیز اروپا و سایر کشورهای روبه رشد مثل ژاپن ، چین و هند را مهار کنند به کنترل منابع عظیم نفتی خاور میانه چشم دوخته اند و برای اینکار به قدرت نظامی خود متوسل شده به اشغال کشورهای نفت خیز روی آورده اند و طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا در حقیقت برای تحقق این استراتژی می باشد و اشغال عراق سومین دارنده ذخایر نفت جهان نیز در همین راستا انجام شده است و در همین راستا بوش در مکالمات تلفنی خود با بلر نخست وزیر انگلیس دو سال پیش گفته بود «نوبت به عربستان، پاکستان و ایران نیز خواهد رسید». متن این مکالمات اخیراً در رسانه های انگلیس فاش گردید.
مساله اصلی آمریکا حفظ موقعیت ابرقدرتی و محوریت آمریکا در غرب و ممانعت از افول آن است و لذا در موضعی انفعالی است و حاضر است برای حفظ این موقعیت دست به هر جنایتی بزند.
مردم آمریکا نیز که عموما مردمی خود محور هستند اگر مطمئن شوند که این اقدامات جنایتکارانه منافعی برای آنان دارد عموماً با آن موافقت می کنند. طرفداران صلح نیز برای اینکه بتوانند مردم را به مخالفت با دولت بوش و مخالفت با جنگ در عراق بکشانند، بر این امر تاکید می کنند که چرا آمریکایی ها باید در جنگ عراق کشته شوند. در حقیقت، آنچه که می تواند مردم آمریکا را برآشفته سازد کشته شدن آمریکاییهاست و نه کشته شدن مسلمانان به دست آمریکاییها و غارت منافع نفتی عراق. البته استثناءهایی هم وجود دارد، لیکن فرهنگ غالب آمریکایی سلطه طلب و منفعت جو است.
آمریکاییها در نهایت در سیاستهایشان شکست خواهند خورد، لیکن انعطاف پذیر نبوده و معمولاً آنقدر بر مسیر غلط و زورگویانه خود اسرار می کنند تا شکستی سخت و شکننده آنها را به عقب براند. همانطور که در ویتنام چنین شد و در عراق نیز چنین خواهد شد و در نهایت آمریکا و انگلستان با استخوانهای شکسته از عراق و خاورمیانه رانده خواهند شد اما در این مدت دست به هر جنایتی خواهد زد.
تصور اینکه آمریکائیها برای برقراری آزادی و دموکراسی و حقوق بشر به عراق لشکر کشی کرده اند تصور باطلی است. آنها آمده بودند تا ژنرالهای آمریکایی را در عراق حاکم کنند، اما مقاومت مردمی به رهبریت مرجعیت شیعه عرصه را بر آمریکاییها تنگ کرده و قدم به قدم آمریکا را به تحمل شکست واداشت.
برگزاری انتخابات در عراق و نتایج حاصل از آن هم نتیجه مبارزات مردم بویژه شیعیان با هدایت روحانیت و مرجعیت بوده و آمریکا از آن به هیچ وجه خشنود نیست و برای خنثی کردن آن راه جنایت علیه مردم عراق را در پیش خواهد گرفت، همانطور که در این مدت چنین کرده است .
پیروزی تمدن اسلامی و شکست آمریکا و غرب در این رویارویی امری قطعی است و ما شاهد این تحولات خواهیم بود. ان شاءا...
اینکه غربی ها ادعای آزاداندیشی و دفاع از حقوق بشر را دارند و در عین حال تحقیق و اعلام نظر در مورد ابعاد جنایت نازی ها را ممنوع کرده و اندیشمندان را بخاطر بیان دیدگاههایشان به جرایم و مجازاتهای سنگینی محکوم می کنند و در عین حال از ارتکاب جنایات مشابه توسط صهیونیستها بر علیه فلسطینی ها حمایت می کنند، امری قابل تامل و نشانه نفوذ صهیوونیستها در غرب است.
این موضوع باید بررسی شود و مشخص گردد که چرا یهودیان نزد ملت و مقامات آلمان منفور گردیده بودند، به نحوی که منجر به سیاست پاکسازی آلمان و اروپا از یهودیان شد. این موضوع می تواند موضوع تحقیقات تاریخی و رساله های دانشگاهی باشد.
قدر مسلم که یهودی ها با مال اندوزی به هر طریق ممکن و نادیده گرفتن وضعیت سخت و دشوار زندگی مردم آلمان در آن زمان و پشت پا زدن به منافع عمومی موجب بروز تنفر از خود شدندو نازی ها را به پاکسازی یهودیان و مردم آلمان را به حمایت از این سیاست برانگیختند.
غربی ها به جای جبران جنایات هیتلر و نازی ها ، سیاست پاکسازی یهودیان از اروپا را به طریق دیگری دنبال کردند و به جای اختصاص سرزمینی در اروپا و به ویژه در آلمان به یهودیان، از شکل گیری اسرائیل غاصب در فلسطین اشغالی حمایت کردند.
اگر کشور یهودی در اروپا تشکیل می گردید، یهودیان سایر کشورها نیز به اروپا مهاجرت می کردند.حال آنکه با حمایت از شکل گیری حکومت صهیونیستی در فلسطین موجب مهاجرت بیشتر یهودیان از اروپا شدند و تلاش کردند بدینوسیله خود را از شر آنها رها کنند و جهان اسلام را گرفتار این شر بزرگ کنند.
البته صهیونیست ها توانستند بر مقالات غرب نیز حاکم گشته و رسانه ها و اقتصاد غرب را تحت نفوذ و سلطه خویش قرار دهند و امروزه منافع صهیونیستها در غرب بر منافع مردم آن کشورها غلبه دارد و حاکم است .
متن فوق برگزفته از اظهارات اینجانب در تاریخ 6/10/84 در برنامه زنده تلویزیونی کنکاش شبکه جام جم (ویژه مخاطبین فارسی زبان در اروپا و آمریکا) می باشد. در این برنامه موضوع صدور حکم دستگیری جاسوسان آمریکایی در ایتالیا مورد بررسی قرار گرفت.